باران که می بارد گام بر می دارم و قدم زنان می روم زیر باران رفتن را دوست دارم اشکهایم را کسی نمی بیند تمام خاطراتم را دوباره خیس می کنم حس می کنم دوباره زنده شده ام از تلخی روزگار می گویم و به دست باران می سپارم از سختی ها از نامردی ها از بخت بد و اقبال شوم همه را به دست باران می سپارم باران نیز می شوید و پاک می کند باران زندگی دوباره را به یادم می آورد توان راه رفتن به من می دهد در این جاده باریک من و باران تنهای تنها هستیم هر قدر می بارد من سبک و سبک تر می شوم اما می ترسم از رنگین کمان هفت رنگ پس از باران دوباره روزگار از نو آغاز خواهد شد پس خداوندا مگیر بارانت را ز من حتی برای یک لحظه همه عاشقا یادشون باشه
ترکت کنه عشق نیست
پا گذاشته که بهش معنا داده
انگیزه بخشیده
پس فقط میمونه یه خواهش
حتی اگر رسیدن ب تو
مانند جاده ایی بی انتها باشد
تا آخر عمرم منتظرت میمونم
تا خودت از راه برسی
و دستامو بگیری آغوشت را تـــــــنگ تر کن
حســـــــــادت میکنم به هــــــــــوایی که میان من وتوست
آغوشت را تنگتر کن
بـــی مرز میــــــــخواهمت چه حس خوبیه وقتی دستاشو قفل میکنه توو دستاتو ، میگه تا آخرش کنارتمنبینم غصه ی چیزی رو بخوری داستانِ من و تــو از آنــجـا شـــروع شـد که پـشـت شـیشـه ی بیجانِ مـانیـتـور به هم جان دادیــم با دکــمه های سـَـرد کـیـبورد ، دســت هـای هــم را گـرفـتیـم و گــرمایـش را حـِـس ،کــردیـم بـا صــورتـکها هــمـدیگـر را بـوســیـدیـم و طــمـع لــَـب هایمان را چـشـیـدیم آهــنـگی را هم زمان با هــم گــوش کــردیـم و اشــک ریـخـتیـم و خندیدیم عشقمان را با کلمات بی جان ،جان دادیم به جانِ هم شـــب بــخـیرهایمان پشــت خـطـهـای مـوبایلـمان جـا نمی مـانـد !!!... بیا ایــن داســـتان را واقعی کن خسته ام تو تو اگر باشی باران هم ببارد جنگلی از شقایق باشد و یک خیابان بی انتها نگاهی پریشان در کنج خلوت نگاهم باشد دیگر چیزی نمیخواهم اما نفسم کجا ی نگاهم ایستاده ای که تو را نمی بینم حس ششم زنانه حس بویایی نیست اما می تواند عطر حضور یک زن را در خاطرات نزدیک تو احساس کند حس ششم زنانه حس چشایی نیست اما می تواند بفهمد " طعم کدام " دوستت دارم زیر زبانت مزه کرده است حس ششم زنانه حس لامسه نیست اما گرمای دست کسی را غیر خودش در دستهایی که مدتهاست برایش سرد شده خوب احساس می کند حس ششم زنانه حس شنوایی هم نیست اما می تواند کوچکترین نجوای محبتی را که زیر گوشت خوانده شده ، بشنود حس ششم زنانه حس بینایی نیست اما چشم بسته هم می تواند ببیند قلبت دارد برای چه اسمی تندتر از قبل می زند حس ششم زنانه لعنت به حسی که نمیتوان آن را کور کرد کر کرد زبان برید حسی که نمی توان انکار کرد از بس آشکار است لعنت به حس ششم زنانه که از صدها بازپرس دقیق تر می تواند مچ تو را بگیرد و تو می خواهی حس ششم زنانه را به زندان سکوت محکوم کنی ازروزی که نامت ملکه ذهنم شد احساس میکنم که جمجمه ام باشکوه ترین امپراتور دنیاست شبانه هایم را با تو می گذرانم با یادت و با خاطراتت ترس از سنگینی پلکهایم که مبادا به خواب روم و آنگاه تو بیایی و من نبینم نگاه عاشقانه ات را که چگونه از دور میبوسی لبانم را همیشه باید کسی باشد که شبها بر بالینت بیاید و اشکهایت را با احساس پاک کند وقتی کسی نیست که لرزیدن چانه ات را بفهمد که بغض دارد در گلویت بیتابی می کند بگذار آسمان بتالد ابرها بگریند و ماه بخواب رود و من اینجا آرام آرام جان بکنم !!!...به این نقاش قلم بدست گفتم نقشی بکش از زندگی حبابی کشیدبرسردریا ...؟؟؟ کنار خستگی شبانه ام دقیقه ها را کنار میزنم و به ماه می نگرم اما چشمانم هی بهانه تو را می گیرند به سلام ها دل نمی بندم از خداحافظی ها غمگین نمی شوم دیگر عادت کرده ام به تکرار یکنواخت دوری و دوستی خورشید و ماه اما از ابرهای سرگردان خبری نیست تا اشکهایم را به استقبال آمدنت بفرستم مانده ام تنهای تنها فقط هی بهانه تو را می گیرم از آسمان خیالت رویا به رویا در خواب شبانه ام مثل نسیم جلا میدهد روانم را و می پیچد در فضای دلم عطرو بوی تو بگو کجا بجویمت ای بی نشان که راه را گم کرده ام دلم یک عاشقانه آرام می خواهد
بنشینی...رو در رویم
تو گله کنی...و من اشک بریزم
|
سلام بر تنها یار مونس غمخار خودم
بهار عزیز
از اینکه این همه لطف محبت مهربانی را یکجا داری .
نمیدانم چه بگویم که لایق تو باشد .
ای عزیز ترینم چه خوبه که هستی همیشه باش
به گونه ای دیگر سکوت میکنم
به گونه ای دیگر بغض میکنم
و به گونه ای دیگر خودم را پرت میکنم
شاید از این شعر
شاید از این پنجره
و یا مناره های مسجد
وبه گونه ای دیگر ثابت میکنم که
پریدن پایان این پرنده است
خداوندا ،،، حال که منت نهادی و در بامدادی دگر بیدارم ساختی و جانم دادی تا ببینم ، بشنوم ، بگویم و بدانم ، باز منت گذار و یاریم ده تا ببینم تمام آنچه را زیبا آفریدی. بشنوم فریاد سکوت بی پناهان را ،،، بر زبان برانم آنچه تو را خشنود می سازد و درک کنم رازهای آفرینش بی بدیلت را ... خدایا ... برای خوب شدن و خوب ماندن اراده کرده ام اما بی نهایت بال پرواز نخواهم داشت ... پس یاریم ده تا همانی باشم که از خلقتم بر خود ببالی ... آمین ... روزتون پر از معجزه و مهرخدا امروزتان پيروز فرجامتان نيك...
... بیائیم ، شبهای قدر را بیائید قدر بدانیم
هفدهم ربیع الاول-ولادت پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق ع
محرم : ماه عزای اشرف اولاد آدم است
عید سعید فطر بر تمام مسلمانان جهان مبارک باد
happy valentines day... روز عشاق
!!! ...سکوتم را به باران هدیه کردم
!!!... عزیزتر از جانم بی تو زندگیم چه خالیه
... مـن بـا تـو عـاشـق تمــــــــــام سـال مـیـشـوم
1180117 بازدید
26 بازدید امروز
34 بازدید دیروز
387 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian