هوا ابری و من با چشمای تر دوباره بدون تو میرم سفر شبیه یه تصویر بی حس و هول دوباره بدون تو میرم شمال با من حسرت پرسه تو اسکله کنار تو و کمترین فاصله با من عادت غرق دریا شدن به عشق تو و تو دلت جا شدن کودوم ساحل دنج پهلوی تو بشینم پی ردی از بوی تو صدف تا صدف اوج غم با منه دل تنگمو صخره پس میزنه کودوم ساحل دنج پهلوی تو بشینم پی ردی از بوی تو صدف تا صدف اوج غم با منه دل تنگمو صخره پس میزنه

مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند ; هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند

سهم “من” از " تو " عشق نیست.. ذوق نیست... اشتیاق نیست.... همان دلتنگی بی پایانی ست که شبها دیوانه ام می کند.....!

رسم “خوب ها” همین است :
حرف آمدنشان شادت می کند و ماندنشان با دلت چنان می کند که هنوز نرفته دلتنگشان می شوی …

وقتی گریه میکنی زیباتر میشوی …
اما بخند ، من به همان زیبا که “تر” نیست قانعم !

همه ی حواسم را جمع میکنم تا خیالت را کم کنم اما تمام یادت در”من” ضرب میشود و “من” تقسیم میشوم در “تو” …
می بینی ؟ عجب دنیای بی حساب و کتابی ست ؟
.

بیهوده مکن عمر گران صرف رفیقان ،

عمر صرف کسی کن که دلش جان تو باشد ،

امروز کسی محرم اسرار کسی نیست ،

ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست .

بنام خداوند بخشنده مهربان

امام صادق(ع)می فرمایند

بهشتیان دارای چهار نشانه اند

اول : داشتن رویی گشاده

دوم : داشتن زبانی نرم

سوم : داشتن قلبی مهربان

چهارم : داشتن دستی بخشنده

6i-man 

از محبت های بی شائبه شما کمال تشکر را دارم...!!!

سپاس و درود

hamid 

 حمید عزیز از محبت هایتان  که قدم بر کلبه تنهایی بهار می گذارید،سپاسگزارم...!!!

با سپاس و درود

مجتبی  عزیز از محبت ها و کامنت هایت کمال تشکر را  دارم...!!!

سپاس و درود

مسافر عشق عزیز با بودنت  و کامنت های پر محتوایت به کلبه بهار رونق بخشیدید...!!!

سپاس و درود

با سپاس و درود 

 mani 

مانی عزیز از این که به کلبه بهار سری میزنی  و با کامنت  قشنگت مرا شاد می کنی، کمال سپاس را از شما دارم...

با سپاس و درود

milad___ 

سلام میلاد عزیز

از این که قدم رنجه کرده و به کلبه بهار سری زدی و کامنت زیبایی را گذاشتید،سپاسگزارم...

سپاس و درود

bbahar 

با سلام و تشکر از کامنت زیبایتان ...!!!

سپاس و درود

بنام اهورای ایرانزمین

سپاس اهورایم را که بالاخره توانستم نظرم را بنویسم

موسیقی زیبایی را برای وبلاگتان گزینش کرده اید

اما در دنیایی که ارزش انسان به پول مقام و مدرک است آیا جایی برای عشق میماند منکه نه دیدم نه باور میکنم بهرحال برایتان شادزیوی بهزی دیرزیوی و تندرستی و رسیدن به آرزوهای زیبلیتان را آرزومندم

واقعا زیبا بود هم متنهایتان هم عکسهایتان  و این نشان از احساسات رمانتیک شما بر می اید و تراوشات درونی وجدان وقلب عاشقتان حکایت می کند دست مریزاد پاینده باشی

روزها نبوده ام .

این را می شود از آخرین پست وبلاگم دانست .

گاهی شعرها به گل می نشینند و کلمات بر سپیدی کاغذ نمی نشینند .

گاهی عاشقانه هایت نفرت می شوند و نمی خواهی دیگران مخاطب خاصت ! را سرزنش کنند .

گاهی مخاطب خاص ! دیگر مخاطب نیست تا برایش عاشقانه بنویسی .

اما اینها هیچ کدام دلیل نبودن نمی شود .

بهار آغازی دوباره است . باید سبز شویم . آنقدر سبز که درختان بر ما حسد ورزند .

می خواهم جامه سبز بر تن کنم و هوای تازه استشمام کنم .

در آغاز بهار برایتان شادترین لحظات زندگی را آرزومندم .

پر كردن جاى خالى َش با آدم ها
حكايت پر كردن
گودال با تكه اى يخ است ،
هر كدام در من
اندكى بعد آب مى شوند ،
نيست مى شوند ،
و انگار هيچ وقت نبوده اند ...!
جاى خالى عشق
با هيچ چيزى پر نخواهد شد ، هيچ ...!

ممنون از کامنتهای زیبایت

 v

پروردگارا امور ما را به قرآن اصلاح بفرما

و توفيق بندگي خالصانه را  به قرآن مستحكمت عنايت فرما

جامع الكلمة على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوى.

السبب المتصل بين الأرض و السماء: واسطه بين آسمان و زمين، كانال رحمت حق بر خلق.

صاحب يوم الفتح و ناشر راية الهدى: صاحب روز پيروزى و بر افرازنده پرچم هدايت.

مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دل ها بر اساس رضايت و درستكارى.

الطالب بدم المقتول بكربلا: خون خواه شهيد كربلا.

المنصور على من اعتدى عليه وافترى: يارى شده عليه دشمنان وافترا زنندگان.

المضطرّ الّذى يجاب اذا دعى: پريشان و درمانده اى كه چون دعا كند دعايش مستجاب شود.

يعسوب المتقين: پيشواى متقين.

معزّ الاولياء: عزت بخش ياران.

مذلّ الأعداء: خوار كننده دشمنان.

وارث الانبياء: ميراث بر پيامبران.

نور ابصار الورى: نور ديدگان خلايق.

الوتر الموتور: خونخواه شهيدان.

كاشف البلوى: بر طرف كننده بلاها.

المعد لقطع دابر الظلمه: مهيّا شده براى ريشه كن كردن ظالمان.

المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براى از بين بردن كژي ها و نادرستى ها.

المترجى لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براى بر طرف كردن ستم و تجاوز.

المدّخّر لتجديد الفرائض و السنن: ذخيره شده براى تجديد واجبات و سنن الهى.

المؤمّل لاِحياء الكتاب وحدوده: مورد اميد براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن.

جامع الكلمة على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوى.

منجى المستضعفين: نجات دهنده مستضعفان، رهايى بخش استضعاف كشيدگان.

سيف اللّه الّذى لاينبو: شمشير قهر خدا كه كندى نپذيرد.

ميثاق اللّه الّذى أخذه: پيمان بندگى خدا كه از بندگان گرفته شده.

مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مركز پيدايش زمان.

ناموس العصر: نگهدارنده زمان، كيان هستى دوران.

كلمة اللّه التامه: كلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى.

تالى كتاب اللّه: تلاوت كننده كتاب خدا، قارى آيات كريمه قرآن.

وعداللّه الّذى ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پيمان تخلّف ناپذير الهى.

رحمة اللّه الواسعة: رحمت بى پايان خدا، لطف و رحمت بى كرانه پروردگار رحمت گسترده حق.

حافظ اسرار رب العالمين: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى.

معدن العلوم النبويّه: گنجينه دانش هاى پيامبرى ـ خزانه معارف نبوى.

نظام الدين: نظام بخش دين.

ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گيتى.

مهدى الامم: هدايتگر همه امّت ها، راه يافته راهنماى همه طوايف بشريت.

جامع الكَلِم: گردآورنده همه كلمه ها بر اساس كلمه توحيد، وحدت بخش همه صف ها.

ناصر حق اللّه: ياريگر حقِ خدا، ياورِ حقيقت.

دليل ارادة اللّه: راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسان ها در راستاى اراده خداوند.

الثائر بأمر اللّه: قيام كننده به دستور الهى، بر انگيخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غير خدا به امر خدا.

محيى المؤمنين: احياگر مؤمنان، حياتبخش دل هاى اهل ايمان.

مبير الكافرين: نابود كننده كافران، درهم شكننده كاخ كفر، هلاك كننده كفار.

معزّ المؤمنين: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ايمان.

مذلّ الكافرين: خوار كننده كافران، درهم شكننده جبروتِ كفر پيشگان.

السيف الشاهر: شمشير كشيده حق، شمشير از نيام بر آمده در اقامه عدل و داد.

القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دل افروز شب هاى سياه فتنه و جور.

شمس الظلاّم: خورشيد آسمان هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمين.

ربيع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شكوفايى انسان، فصل اعتدال خلايق.

نضرة الأيّام: طراوت روزگار، شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاريخ.

الدين المأثور: تجسّم دين، تجسيد آيين بر جاى مانده از آثار پيامبران، خودِ دين، كيان آيين، روح مذهب.

الكتاب المسطور: قرآن مجسّم، كتاب نوشته شده با قلم تكوين، معجزه پيامبر در هيئت بشرى.

صاحب الأمر: دارنده ولايت امر الهى، صاحب فرمان و اختياردار شريعت.

صاحب الزمان: اختيار دارِ زمانه، فرمانده كل هستى به اذن حق.

مطهّر الأرض: تطهير كننده زمين كه مسجد خداست، از بين برنده پليدى و ناپاكى از بسيط خاك.

القائم المنتظر: قيام كننده مورد انتظار، انقلابى بى نظيرى كه همه صالحان چشم انتظار قيام جهانى اويند.

العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.

نور اللّه: نور خاموشى ناپذير خدا، ظاهر كننده همه معارف و حقايق توحيدى، مايه هدايت ره جويان.

عين اللّه: ديده بيدار خدا در ميان خلق، ديدبان هستى، چشم خدا در مراقبت كردار بندگان.

سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقيمانده نسل پيامبران.

خاتم الاوصياء: پايان بخش سلسله امامت، آخرين جانشين پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم).

علم الهدى: پرچم هدايت، رايت هميشه افراشته در راه اللّه، نشان مسير حقيقت.

سفينة النّجاة: كشتى نجات، وسيله رهايى از غرقاب ضلالت، سفينه رستگارى.

عين الحيوة: چشمه زندگى، منبع حيات حقيقى.

بقيّة اللّه: باقيمانده خدا در زمين.

خليفة اللّه: جانشين خدا در ميان خلايق.

وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى كه اولياى حق رو به او دارند.

باب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى كه خدا جويان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مى  كنند.

داعى اللّه: دعوت كننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستين هدايت الى اللّه.

سبيل اللّه: راه خدا، كه هركس سلوكش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاكت نخواهد داشت.

ولى اللّه: سر سپرده به ولايت خدا و حامل ولايت الهى، دوست خدا.

حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن كس كه براى هدايتِ در دنيا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مى كنند.

در اينجا به ذكر پاره اى عناوين و صفات كه در ضمن زيارت هاى مختلفه و ادعيه مربوط به حضرت مهدى (عليه السلام) مورد تصريح قرار گرفته است اشاره داريم، با اين اميد كه دقّت و تأمّلى در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتى را كه غالباً از زبان معصومين(عليهم السلام) در ضمن اين دعاها و زيارت ها براى امام دوازدهم(عليه السلام)بر شمرده شده براى ما روشن تر مي سازد.

قابل ذكر اينكه تمام اين عناوين و اوصاف بطور خاص در مورد حضرت مهدى(عليه السلام) وارد گرديده، اگرچه بسيارى از آنها در مورد ساير امامان بزرگوار (عليهم السلام)نيزمى تواند مصداق داشته باشد.

 ديگر اينكه، آنچه ذكر مى شود نه به ادّعاى اسم يا لقب آن حضرت، بلكه به عنوان بهره ورى از تعابير موجود در نصوص زيارت و دعاست، اعم از اينكه واژهاى مفرد يا جمله هاى توصيفى باشد.

در بيان اسماء شريفه امام عصر (عليه السلام)، با استناد به آيات و روايات و كتب آسمانى پيشين و تعبيرات راويان و تاريخ نگاران تعداد يكصد و هشتاد و دو اسم و لقب براى حضرت مهدى(عليه السلام)ذكر مى كنند و مدّعى هستند

 كه در اين مقام، از استنباط هاى شخصى و استحسان هاى غير قطعى خود دارى نموده اند كه در غير اين صورت چندين برابر اين اسماء و القاب، قابل استخراج از كتب مختلفه مي باشد. كه از آن جمله است: 

محمّد، احمد، عبداللّه، محمود، مهدى، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعى، شريد صاحب، غائب، قائم، منتظر و... .

كنيه هاى آن حضرت عبارتند از:

ابوالقاسم (هم كنيه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، ابوعبداللّه، اباصالح ابو ابراهيم، ابوالحسن و ابوتراب را نيز از كنيه هاى ايشان بر شمرده اند.

      در

بنام خداوند بخشنده مهربان

اعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم

وَ نُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا

فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أئِمَّةً و نَجعَلَهُمُ الوارِثینِ

(سوره قصص / آیه 5)

"خداوند تبارك وتعالي مي فرمايد"

واراده کردیم بر کسانی که درآن

سرزمین ضعیف داشته شده بودند

منّت گزاریم و آنها را پیشوایان

خلق قرار دهیم و ایشان را وارث

گردانیم

salam besyar ziba bod salamato shado sarbland bashid .

                                                                           hamid